یکی از دوستام تعریف میکرد :
خواستگار اومده بود واسه خواهرم ، از این خواستگاریا بود كه همش به دیوار باید نگاه می كردیم ، بعد یه دفه تلوزیون و روشن كردم ، پسره برگشت گفت : بزنید اون فیلمه رو ببینیم كه دخدر پسره یواشكی با هم ازدواج كردن ، خیلی با حاله !!!
مادرم گفت: دخدره با پسره یواشكی ازدواج كرده خوبه؟
پسره گفت : نه این كارشون واقعن اشتباه بوده ، منظورم موضوع فیلم بود
...
مادرم گفت: موضوع فیلم همینه دیگه ، دخدره با پسره یواشكی ازدواج می كنه
پسره گفت: نه منظورم اون قسمتش كه عموئه كلاهبرداری كرده ، اونجاش باحاله
مادرم گفت: این كه مرده كلاهبرداری كرده كجاش باحاله؟
دیگه نزدیك بود پسره بگه : گو خوردم ، چرت و پرت گفتم!!
مادره پسره گفت: بزنید سریال دخدران حوا رو ببینیم اونم خوبه
پسره گفت: اره اونم خوبه چنتا پسر چنتا دخدرو سر كار گذاشتن !!!
یه دفه بابای پسره گفت: می شه تلوزیونو خاموش كنید ؟؟ به نظرم به دیوار نگاه كنیم بهتره !! بعدم دره گوشه پسرش یه چیزی گفت كه تقریبن همه مون می دونیم چی گفته ، احتمالن گفته : پسر جان این یه شبو زرزر نکن جان مادرت !!!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: